عمومی

پنج درس زندگی از پنج فیلسوف باستان

قدمت فلسفه یونان باستان به بیش از دو هزار سال قبل می‌رسد، اما هنوز درس‌ها و پیشرفت‌های جدیدی از آن می‌توان به دست آورد.

به گزارش ایران تودی فرادیک نوشته است: «یونان باستان خاستگاه فکری برخی از بزرگترین متفکران تاریخ است. تئوری سیاسی، علم و فلسفه در این تمدن شگفت انگیز پایه گذاری شد و یونانیان نیز مانند مردم امروز پیوسته به این فکر می کردند که چگونه به زندگی خوب دست یابند. برخی از ایده های آنها در آزمون زمان تاب نیامده اند. با این حال، هنوز دلایل بسیار خوبی برای مطالعه فلسفه یونان وجود دارد. این آثار باستانی سرشار از دانش ارزشمندی است که می تواند زندگی ما را بهتر کند.

1. روی آنچه می توانید کنترل کنید تمرکز کنید (Epictitus)

اگرچه اپکتتوس مشهورترین فیلسوف یونانی نیست، اما او هنوز ایده های بسیار جالبی دارد. او به طور گسترده در آژانس فردی نوشته است. Epictetus معتقد است که به جای نگرانی در مورد چیزهایی که خارج از کنترل ما هستند، فقط باید بر اعمال و افکار خود تمرکز کنیم. به عنوان مثال، نگرانی در مورد مرگ یک نگرانی بیهوده است زیرا مرگ یک واقعیت اجتناب ناپذیر است. با این حال، ما بر درک خود از مرگ کنترل داریم. کسانی که نگران طول عمر و مرگ هستند فقط باید نگرش خود را تغییر دهند.

Epictetus همچنین مفهوم عاملیت فردی را در مورد افرادی به کار می برد که با وسواس به نظرات دیگران اهمیت می دهند. اگر نگران این باشیم که دیگران در مورد ما چه فکری می کنند، برده چیزی می شویم که نمی توانیم کنترل کنیم، و مطمئناً این راهی به سوی ناراحتی است. آزادی واقعی از یافتن خوشبختی در چیزی است که خواسته های ما را در سطح شخصی برآورده می کند و ما را موفق می کند.

2. بگذارید عقل راهنمای شما باشد (افلاطون)

افلاطون بر موضوعات بسیاری تسلط داشت، اما یکی از ثابت ترین اصول او این بود که عقل باید بالاترین مقام را در میان قوای روح انسانی داشته باشد. استدلال او این است که ذهن ما توسط سه چیز اداره می شود: لذت، جاه طلبی و عقل. اگرچه این سه نیروی محرکه گاهی اوقات موافق هستند، اما اغلب مخالف هستند. افلاطون معتقد است که ذهن یا روح ناآرام ناشی از عدم هدایت عقل است. دروغ گفتن، دزدی، تمسخر و کینه توزی بخش خودخواهانه و غیرمنطقی ذهن ما را تغذیه می کند. اگر این اتفاق به طور مکرر رخ دهد، خواسته های سطحی و نیاز به شناخت ما را تحت تأثیر قرار می دهد:

این نوع شرایطی که در آن عناصر ذهنی آشفته و تغییر می کند، وضعیتی است که بی عدالتی، بی انضباطی، بزدلی، جهل و خلاصه انواع شر را ایجاد می کند. اما برعکس، اگر از عقل پیروی کنیم، ذهن ما شاد و سالم خواهد بود.

3. سلیقه خود را عاقلانه انتخاب کنید (اپیکور).

اصرار افلاطون بر اینکه عقل ما را هدایت کند قطعاً ارزشمند است، اما اپیکور تعادل بسیار مورد نیاز را ارائه می‌کند. اپیکور از ما می خواهد که به جای اجتناب از لذت، انتخاب کنیم. استدلال او این است که لذت طبیعی است و تجربه آن به ما احساس رضایت می دهد. مثلاً خوردن تا سیر شدن طبیعی است، اما پرخوری غیر طبیعی است و بدن ما ممکن است بعد از پرخوری به جای رضایت احساس درد کند و ذهن ما احساس گناه کند. این رفتار باعث می شود که انتظار «بیش از نیاز» داشته باشیم.

اپیکور بر اساس این مثال توصیه می کند که به طور کلی از افراط و تفریط پرهیز کنید. شهرت، پول، غذا و نوشیدنی سیری ناپذیر است. بنابراین باید به دنبال لذت هایی باشیم که رضایت درازمدت ما را به همراه داشته باشد.

4. با افراد نجیب دوست شوید (ارسطو)

ارسطو مانند افلاطون در طول زندگی خود موضوعات مختلفی از جمله اهمیت دوستی را مورد بحث قرار داد. او معتقد بود که کیفیت مهمتر از کمیت است، بنابراین داشتن دوستان زیاد از نظر او معیار ارزشمندی نیست. دوستی های ضعیف بر اساس دو چیز است: سودمندی یا لذت. رابطه کاری نمونه ای از دوستی مبتنی بر سودمندی است و علاقه مشترک به یک فعالیت یا موضوع خاص نمونه ای از دوستی مبتنی بر لذت است. در عین حال، محکم ترین دوستی ها بر اساس حسن نیت متقابل شکل می گیرد: «… دوستان راستین نیکوکاران دوستان خود هستند… دوستی آنها تا زمانی که خیر است، و نیکی شخصیت جاودانه است. “

بنابراین، دوستی با افراد نجیب حیاتی است; زیرا مهربانی و وفاداری جوهره وجود انسان های شریف است و کمتر به خیانت و بدی دامن می زنند. دوستی مبتنی بر مهربانی و فضیلت به آسانی به دست نمی آید، اما ارزشمندترین نوع دوستی است.

5- سؤال بپرسید (سقراط)

البته این فهرست از درس های زندگی از فلسفه یونان بدون سقراط کامل نخواهد بود. اما مشکل این است که سقراط هیچ منبعی ندارد. چون خیلی کم می نوشت. مورخان این مشکل را «مسئله سقراطی» می نامند. خوشبختانه آنچه از این مرد بزرگ تاریخ فلسفه می دانیم به لطف سایر فیلسوفان است. گزنوفانس، سرباز و همچنین فیلسوف، در مورد سقراط می گوید: “من هرگز مردی را نمی شناختم که علاقه مند به درک آنچه دوستانش می دانستند.”

تصویر افلاطون در دیالوگ های بیشمار این گونه است. سقراط آغازگر بحث ها بود و همیشه دانش را با کنجکاوی متعادل می کرد. در واقع سقراط به خاطر سؤالاتش مشهور بود. او عاشق یادگیری بود. با توجه به اینکه معنای لغوی کلمه فیلسوف در یونان باستان «عاشق خرد» است، سقراط را پدرخوانده فلسفه غرب می نامند. پذیرش جهل و سوال پرسیدن اولین قدم به سوی روشنگری است. اگر همه ما مانند سقراط رفتار می کردیم، مطمئناً دنیای بهتری داشتیم.

منبع: تاریخ دیروز

انتهای پیام