دین ایدئولوژیک؛ آری یا نه؟
در اینجا دو معنای ایدئولوژی مورد توجه قرار می گیرد:
1. دین به عنوان یک مکتب و یک نظام فکری و اعتقادی که فعالیت ها را هدایت می کند
2. غیر نوعی شعور، خرافات و شناخت، مکتب و مسلکی غیرالهی و آغشته به تعصب و تعصب.
به نظر نگارنده، معنا و مصداق اول ایدئولوژی را می توان پذیرفت و از آن دفاع کرد. رسالت دین انتقال دانش در عرصه فردی و اجتماعی برای هدایت انسان به زندگی پاک (زندگی طیبه) است و لذا دین نمی تواند با فعالیت سیاسی و اجتماعی بیگانه باشد. انکار این موضوع یا در جهل دینی است و یا در پاسخ به مصائب برخی شخصیت های مذهبی و سیاسی و یا قرائت های مذهبی خاص در طول تاریخ.
اما وقتی از دین عقیدتی به معنای اول صحبت می کنیم، باید اضافه کنیم که بنا بر مذهب شیعه، بنای منسجم و متعادل خیمه مذهبی منوط به وجود حکومت معصوم خداوند است. (پیامبر یا امام) در حال گسترش است. یک ایدئولوژی روشن و جامع در چنین شرایطی. هر چقدر که می خواهید کارآمد و جامعه ساز باشید و فقط در حد محدودی می توانید ادعای جامعه سازی داشته باشید.
فقیهان پیرو ادله مسلم ارائه، شناخت و ادای دین در زمان غیب هستند، اما این تنها به دلیل عدم اضطرار و علم و ارشاد ناب است و فقه هرگز نمی تواند مدعی رهبری دینی آرمانی باشد.
توجه به این امر می تواند فقها و مؤمنان زمان را نسبت به بلایای متعدد و خطراتی که فعالان سیاسی و اجتماعی را تهدید می کند، برحذر داشته باشد و در جهت دوم آنان را به سطح عقیدتی برساند.
یکی از مهم ترین ویژگی های ایدئولوژی مورد انتقاد، ادعای شخص یا گروه یا حزبی است که ممکن است بنیانگذار تمامیت خواهی و تمامیت خواهی باشد و آرمان های دست نیافتنی و خشونت ایجاد کند، دانش ناب در عرصه های انسانی و دینی داشته باشد. دستیابی به یک مدینه فاضله دست نیافتنی بدون قانون اجتناب ناپذیر.
بر اساس قرائتی که در میان فقهای شیعه رایج است، مؤمنان نباید ادعا کنند که حکم شرعی اجرا شده است، زیرا تسلط اگر با هدایت امام معصوم (ع) صورت نگیرد، عاری از خطا و گناه و وسوسه است. به دنبال قدرت و ظلم و ناکارآمدی و فساد و ظلمی که دین را متهم می کند و در آگاهی عمومی رواج دارد وجود خواهد داشت.
اگرچه این قرائت می تواند بار سنگین و هولناک سیاست را در غیب از دوش شیعیان بردارد و به معنای دوم رنج یک مذهب عقیدتی را از جامعه بزداید، نویسنده معتقد است که می شود. از نظر روششناسی، از دین، فعالیتهای مذهبی و سیاسی آن روزگار سخن گفت و به بسیاری از آرمانها و ارزشهای دینی بدون گرفتار شدن در دام ایدئولوژی نوع دوم و بدون رضایت جامعه دست یافت.
اصول و مفروضات اصلی این قرائت عبارتند از:
1. از هرگونه مدینه فاضله دوری کنید و مدعی ساختن مدینه فاضله باشید
2. با رد هرگونه ادعای فردی یا جمعی که نماینده اسلام ناب است، همواره باب اجتهاد را باز کنید و اکثر قرائت ها و اجتهادات را بشناسید.
3. تمرکز مستمر بر خرد جمعی و یافته های آداب و رسوم ملی و جهانی با پشتوانه عقلانی و عقلانی.
4. از القای هرگونه دین و عقیده در جامعه در عرصه فکر و عمل خودداری کنند
5. پذیرفتن دموکراسی و دموکراسی به عنوان رکن حکومت مشروع و علناً اعلام عدم مشروعیت آن در وجود و وجود هر حکومتی بر اساس خواست یک اقلیت، حتی اگر حکومتی واقعاً مذهبی باشد.
6. آزادی اندیشه، بیان و اجتماع، به استثنای توهین و تهمت و نقض نظم عمومی که در روند دموکراتیک به قانون تبدیل شده است.
7. اتخاذ پلورالیسم عقیدتی و عملی در جامعه
8. به رسمیت شناختن سبک های زندگی متعدد با استثناهای قانونی مانند تضمین آزادی های فردی و اجتماعی و حفظ مصونیت زندگی خصوصی و تضییع حقوق و آزادی های دیگران و تضییع حیثیت عمومی.
9. اتخاذ رویه های عقلایی مانند وجود قانون اساسی و تساوی در برابر قانون، تفکیک قوا، انتقال به موقع مناصب ارشد سیاسی، آزادی رسانه ها و مطبوعات، همه پرسی در موضوعات مهم اجتماعی و سیاسی، نفی هرگونه حرمت برای حق حاکمیت.
البته ممکن است عده ای با قرائت فوق مخالف باشند، اما باید بدانند که حکومت استبدادی دینی در طالبان – میراثی از حکومت های اموی و عباسی – در دنیای مدرن حداقل ثمره ای جز دین ندارد.