ذهن همهمان یک ایراد مشترک دارد
ما با هر مشکلی روبرو هستیم ، سعی در جابجایی مردم داریم و فکر می کنیم راه بهبود و تغییر اوضاع تغییر مردم است! چرا؟ این بدان دلیل است که ما نمی فهمیم با تغییر افراد و ترک سیستم ها و سازوکارهای ناسالم نمی توان هیچ چیز را اصلاح کرد.
یک ساختار فاسد حتی بهترین افراد را فاسد می کند – یا مازاد آن منجر به ناکارآمدی و حذف آنها می شود – و برعکس ، یک سیستم صالح و سالم می تواند مفسدان را در چارچوب ذهنی مناسب قرار دهد!
سالهاست که ما بر سر ورود ناتگ یا خاتمی بحث می کنیم؟ احمدی نژاد باید بیاید یا قالیباف؟ رئیس خوب است یا اخلاق؟ بعد می بینم ، غیرممکن است ، می گوییم ، بیایید کلی تغییر ایجاد کنیم و نیروهای جوان و جدید بیاوریم ، وسط این گروه خوش بین منتظر توهم و ریا ، مثلاً رضا پهلوی می آید!
اگرچه مشکل در درجه اول حرکت مردم نیست ، اما مشکل ریشه ها و مبانی غلط رفتار و رویکرد خود ما از زمان قاجار و قبل و به کناره و فراتر از آن است!
از تنبلی و شایعات گرفته تا چاپلوسی و چاپلوسی ، از دروغ و ریا و نادانی نسبت به آینده ، از حرص و آز و کسب جهل و رضایت از خود!
بنابراین ، اگر تاجی باشد ، صاحب تاج را می بوسیم و اگر عمامه بیاید ، صاحب مقبره را چاپلوس می کنیم ، و سپس تقصیر را به گردن این و آن می اندازیم تا اینکه اتفاقی بیفتد. این دزد و این خائن ، ما بازار افشاگری و تهمت را افزایش می دهیم!
وقتی ساختار و محیط کار روابط دولت ، شرایط و روابط اداری و نوع روابط اجتماعی ما سارق و خائن بود ، حتی بهترین افرادی که می آمدند بدون دیدن نمونه های متعدد و شواهد مختلف در طول سالها به فساد و سرقت آلوده شدند. ما هستیم
برعکس ، در بسیاری از کشورهای جهان ، که نیمی از ما دینداری نمی کنیم و ادعا نمی کنیم که به غیب و بهشت تعلق داریم ، مکانیسم ها و فرآیندهای موجود سالم تر بوده و عوارض کمتری دارند ، چرا؟ زیرا ساختارها و قاب ها صحیح و به درستی طراحی شده اند و محیط و زمینه های موجود منجر به خطا نمی شود!
اگر کسی بخواهد اشتباه کند ، از یک سو ، تربیت خانوادگی و اخلاق عمومی منجر به فساد نمی شود (به دلیل ریشه هایی مانند زشتی زیاد ، دروغ و ریا ، پرهیز از بهانه گیری و شفافیت) و از طرف دیگر ، کنترل رسانه ها و قانون اجازه فساد ، سرقت و خیانت را نمی دهد.
امروز در ایران با واقعیت های تلخ و سردرگمی در موضوعات مختلف روبرو هستیم و بر خلاف درک رایج ما ، راه حل این مشکلات به جای تغییر قدرت در تغییرات بنیادی در جامعه و در نوع آموزش پیش دبستانی نهفته است!
ما باید برخی اشتباهات اساسی را در نوع تفکر و درک اجتماعی اصلاح کنیم.
تا زمانی که دانش و اندیشه مورد احترام نباشد ، تا زمانی که جایگاه وزیر وزیر و پسر کارگر تفاوتی نداشته باشد ، تا زمانی که برنامه ای برای آینده خود نداشته باشیم ، به شرطی که تقسیم مسئولیت ها بر اساس عزت و … نباشد.