عطار نیشابوری؛ شاعری که نمی‌میرد، اندیشه‌ای که تاریخ مصرف ندارد

یادداشت | سعید تقدیری

عطار نیشابوری؛ شاعری که نمی‌میرد، اندیشه‌ای که تاریخ مصرف ندارد

شعر عطار حاوی اندیشه هایی است که تاریخ مصرف ندارند و التیام بر روح کسانی است که در گذر از حوادث و آسیب‌های دنیایی، زخم خورده‌اند.

خبرگزاری علم و فناوری آنا، سعید تقدیری* ـ علاقه‌مندان به ادبیات و تحصیل کردگان آن درباره‌ی عطار نیشابوری بسیار گفته و نوشته‌اند؛ تا جایی که با یک جستجوی ساده در اینترنت، می‌توان مقالات بسیار زیادی درباره‌ی محتوا، موضوع و سبک آثارش مشاهده کرد؛ با آنکه اطلاعات ما درباره‌ی زندگانی او مبهم، ناقص و بسیار کم است.

 

مردی عارف و صوفی مسلکی را تصور کنید که در شهر نیشابور، صاحب مغازه‌ی عطاری است. او که با داروسازی، خاصیت شفابخش انواع گیاهان را می‌شناسد، در دکان خود هر روز به مداوای بسیاری از بیماران – از زنان باردار گرفته تا بیماران مادر زاد و مبتلایان به امراض مختلف – می‌پردازد و از نوزادان تا پیران را درمان می‌کند.

 

شاید به واسطه‌ی همین شغل اوست که موضوع مرگ اندیشی و درد اندیشی از پررنگ‌ترین مباحث آثار او به شمار می‌رود. شاید عطار در طول زندگانی خود، درباره‌ی زایش و مرگ به رازهایی پی برده باشد که دیگران از زاویه‌ی نگاه او، به آن توجه نکرده‌اند. بعید نیست که او مثل «بودا» با مشاهده‌ی بیماری، پیری و مرگ افراد، دچار تحولاتی درونی شده باشد، مسأله‌ای که بودا آن را با نگاهی فلسفی ارائه داده است در زبان عطار تقریبا با همان چارچوب فکری به شعر و نگرشی عارفانه تغییر می‌یابد.

 

به گمان می‌رسد که اگر او شغل عطاری نداشت تا این اندازه نمی‌توانست تفکراتش نافذ باشد. عطار در این پیشه یاد گرفته که قطعی‌ترین داروی امراض جهان هستی، پناه بردن به عشق حقیقی و روی آوردن به عرفان است. عطار مانند گیل گمش، بارها و بارها به دنبال بی‌مرگی گشته است و خوب می‌داند که چاره‌پذیری مرگ جز با طی کردن سلوک عارفانه و گذشتن از هفت شهرش میسر نیست. منطق الطیر او داستان تولد و مرگ است، مرگی که جز رسیدن به خود و تولدی دوباره تحقق نمی‌یابد.

 

حکایت آن پرندگانی که برای رسیدن به سیمرغ، با گذشت از موانع و ریزش بسیار، فقط سی مرغ از آنها به سلامت به مقصد می‌رسند:چون نگه کردند آن سیمرغ زودبی شک این سی مرغ آن سیمرغ بودوحدت وجودی که با راهنمایی‌های هدهد و عبور از هفت مرحله اتفاق می‌افتد و آن را می‌توان غایت خلقت انسان دانست که خود او در مسلک عارفانه‌اش به نهایت آن رسیده است. او عمیق‌ترین نکات حکمی و دقیق‌ترین حقایق هستی را در زبانی ساده و شیرین پیچیده و به مخاطبانش ارائه می‌کند. این هنرمندی، منحصر بفرد عطار است که اینگونه به خوانندگان آثارش، لذت کشف معانی را می‌بخشد و این ما هستیم که باید به لایه لایه‌های ادبی، عرفانی، فلسفی و هنری زبان عطار پی ببریم.

در یکی از رئال‌ترین دوره‌های تاریخی ایران، یعنی روزگار حمله‌ی مغول که هرچه اتفاق می‌افتد از واقعی‌ترین صحنه‌های تاریخی بشمار می‌آید، دنیای ذهنی عطار پر از تصاویر سورئال و جادویی است که در دنیای عینی واقعیت‌پذیر نیست. در این جغرافیای ذهنی، جهان با سرعتی فوق العاده و غیر قابل بازگشت، رو به جلو حرکت می‌کند، همه‌ی مخلوقات خداوندی از زمین، آسمان، پرندگان، حیوانات و غیره به حرف می‌آیند و در این راه پرپیچ و خم و پر تلاطم جهان هستی، هدفی جز رهایی از تاریکی به روشنایی وجود ندارد. عطار، در ادبیات ما درمانگری می‌کند و رسالتش در شعر و نویسندگی، درمان بیماران روحی است.

 

شعر عطار ،التیامی است بر روح کسانی که در گذر از حوادث و آسیب‌های دنیایی، زخم خورده‌اند.کاش آن سرباز مغولی که داشت جان عطار را می‌گرفت، می‌دانست که مرگ در او راهی ندارد. چراکه عمر او به بلندای عمر زبان فارسی است و او تا همیشه‌ی تاریخ در آثارش پویا و بالنده زندگی می‌کند. شاعری که نمی‌میرد، اندیشه‌ای که تاریخ مصرف ندارد.

* دکترای زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه

انتهای پیام/