خلاصه کتاب چرا کار می کنیم؟ (بری شوارتز) | نکات کلیدی

خلاصه کتاب چرا کار می کنیم؟ ( نویسنده بری شوارتز )

هدف از کار کردن تنها کسب درآمد نیست؛ انسان ها در جستجوی معنا، استقلال و رضایت عمیق تر در فعالیت های شغلی خود هستند. کتاب «چرا کار می کنیم؟» اثر بری شوارتز با نگاهی نو، این باور رایج را به چالش می کشد که تنها عامل محرک کار، پاداش مادی است و نشان می دهد چگونه می توان فراتر از آن، به رضایت واقعی در محیط کار دست یافت.

در جهانی که بسیاری از افراد، کار خود را تنها وسیله ای برای گذران زندگی می بینند، پرسش اساسی «چرا کار می کنیم؟» همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. آیا کار صرفاً جبر زندگی است، یا می تواند منبعی برای سرگرمی، یادگیری، و یافتن معنا باشد؟ پرفسور بری شوارتز، روانشناس و نظریه پرداز برجسته، در کتاب خود با عنوان «چرا کار می کنیم؟» (Why We Work) به این پرسش عمیق پاسخ می دهد و دیدگاه های سنتی در مورد کار را به چالش می کشد. این کتاب نه تنها به دنبال ریشه یابی دلایل درونی کار کردن انسان است، بلکه مسیرهایی را برای خلق تجربه های کاری معنادارتر و رضایت بخش تر نشان می دهد. در این خلاصه جامع، با ایده های اصلی، استدلال ها و پیام های کلیدی شوارتز آشنا خواهیم شد و درک عمیق تری از ماهیت واقعی کار و نقش آن در زندگی انسان به دست خواهیم آورد.

درباره کتاب چرا کار می کنیم؟: رویکردی متفاوت به ماهیت کار

بری شوارتز در کتاب «چرا کار می کنیم؟» پیام اصلی و تحول آفرینی را ارائه می دهد: کار چیزی فراتر از یک معامله اقتصادی یا صرفاً وسیله ای برای کسب درآمد است. او دیدگاه غالب اقتصاددانان و مدیرانی را که انسان را موجودی منطقی و صرفاً با انگیزه مالی می پندارند، به شدت نقد می کند. این دیدگاه سنتی، که ریشه در فلسفه کار آدام اسمیت و نظریه های اقتصادی کلاسیک دارد، کار را به فعالیتی اجباری و ملال آور برای تأمین نیازهای اولیه محدود می سازد و عملاً پتانسیل های انسانی برای یافتن معنا و رضایت در کار را نادیده می گیرد.

رویکرد شوارتز در این کتاب، تلفیقی از روانشناسی، فلسفه و اقتصاد رفتاری است. او با استناد به تحقیقات علمی و مثال های واقعی، نشان می دهد که انسان ها در ذات خود نه تنها به دنبال پاداش های بیرونی (مثل پول) هستند، بلکه انگیزه درونی قوی تری برای انجام کارهای معنادار، چالش برانگیز و با هدف دارند. این انگیزه درونی شامل عواملی نظیر استقلال، مسئولیت پذیری، یادگیری، مشارکت اجتماعی و احساس مفید بودن است.

کتاب «چرا کار می کنیم؟» برای هر فرد شاغلی ضروری است؛ چه کسی که در ابتدای مسیر شغلی خود قرار دارد و به دنبال یافتن شغل رویایی اش است، و چه مدیران و رهبرانی که می خواهند محیط های کاری الهام بخش تری برای کارکنان خود بسازند. این کتاب کمک می کند تا خوانندگان بینشی متفاوت نسبت به کار پیدا کنند و درک کنند که چگونه می توانند کار خوب را از کار بد تشخیص دهند و حتی در مشاغلی که به ظاهر ساده و تکراری به نظر می رسند، معنا و هدف پیدا کنند. هدف شوارتز این است که خواننده را به بازاندیشی در مفهوم کار دعوت کند و نشان دهد که چگونه طراحی صحیح شغل و فرهنگ سازمانی می تواند به شکوفایی و رضایت شغلی منجر شود.

معرفی نویسنده: بری شوارتز، روانشناس و منتقد اجتماعی

پروفسور بری شوارتز یکی از برجسته ترین روانشناسان و اقتصاددانان رفتاری معاصر است که با دیدگاه های عمیق و نقادانه خود در مورد ماهیت انسان، انتخاب و انگیزه، تأثیر بسزایی در ادبیات علمی و عمومی گذاشته است. او در سال 1946 دیده به جهان گشود و بخش عمده ای از فعالیت های آکادمیک خود را به عنوان استاد روانشناسی در کالج سوارثمور و همچنین به عنوان پژوهشگر مهمان در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، گذرانده است.

شوارتز به خاطر پژوهش های پیشگامانه خود در زمینه هایی چون روانشناسی مثبت، اخلاق، و اقتصاد رفتاری شناخته شده است. یکی از مشهورترین آثار او، کتاب «پارادوکس انتخاب: آنگاه که آزادی انتخاب، اضطراب می آورد» است که در آن به این ایده می پردازد که چگونه گزینه های بیش از حد، به جای آزادی، می تواند به فلج شدن تصمیم گیری، پشیمانی و کاهش رضایت منجر شود. سخنرانی های پرشور او در کنفرانس های TED نیز بسیار مورد استقبال قرار گرفته اند، از جمله سخنرانی معروفش در مورد «پارادوکس انتخاب» که میلیون ها بیننده داشته است.

اهمیت دیدگاه ها و تحقیقات بری شوارتز در این است که او به چالش کشیدن مفروضات اساسی در مورد رفتار انسان می پردازد. او معتقد است که بسیاری از سیستم های اجتماعی، اقتصادی و آموزشی بر پایه درک نادرستی از ماهیت انسان بنا شده اند، که این امر منجر به ناکارآمدی و نارضایتی می شود. شوارتز با ارائه شواهد تجربی و استدلال های فلسفی، به ما کمک می کند تا درک کنیم که انسان ها فراتر از موجوداتی منفعت طلب هستند و به دنبال معنا، ارتباط و شکوفایی در زندگی خود می گردند. کتاب «چرا کار می کنیم؟» نیز در ادامه همین خط فکری، به بررسی عمیق انگیزه های واقعی انسان در محیط کار می پردازد و راهکارهایی برای بهبود تجربه کاری ارائه می دهد.

خلاصه فصول اصلی کتاب چرا کار می کنیم؟

سوال کلیدی: محرک اصلی کار چیست؟

کتاب با طرح یک سوال بنیادین آغاز می شود: چه چیزی ما را به کار کردن سوق می دهد؟ شوارتز نشان می دهد که در نگاه اول، بسیاری از افراد پاسخ می دهند که پول تنها محرک اصلی کار است. این دیدگاه، کار را به عنوان یک فعالیت صرفاً جبرانی برای تأمین نیازهای مادی در نظر می گیرد و آن را از سایر جنبه های زندگی جدا می کند. با این حال، شوارتز با ظرافت خاصی به ابعاد پنهان تر این سوال می پردازد. او سه دسته اصلی از محرک ها را مطرح می کند: جبر و اجبار، سرگرمی و لذت، و در نهایت معنا و هدف.

او با مثال های متعدد نشان می دهد که اگرچه پول نقش مهمی در زندگی دارد، اما نمی تواند تنها نیروی محرکه باشد. اگر چنین بود، افراد پس از رسیدن به حدی از ثروت، دیگر کار نمی کردند یا به دنبال کارهایی با بیشترین درآمد می رفتند، حتی اگر آن کار هیچ رضایت درونی برایشان نداشت. در مقابل، بسیاری از افراد حتی در مشاغل پردرآمد نیز احساس نارضایتی می کنند، در حالی که برخی دیگر در کارهایی با درآمد کمتر، به رضایت عمیق دست می یابند. این تفاوت ها نشان می دهد که فراتر از جبر اقتصادی، انسان ها به دنبال یافتن سرگرمی، چالش و در نهایت معنا در کار خود هستند؛ معنایی که به زندگی آنها هدف می بخشد و حس ارزشمندی را تقویت می کند.

منطق نادرست: ریشه های برداشت غلط از کار

در این بخش، شوارتز به ریشه های تاریخی و فلسفی دیدگاه های غلط درباره ماهیت کار می پردازد. او به طور خاص بر نظریات آدام اسمیت، اقتصاددان شهیر، تمرکز می کند که در کتاب «ثروت ملل» خود، تقسیم کار را به عنوان راهی برای افزایش کارایی معرفی کرد. اسمیت معتقد بود که کارگرانی که وظایف تکراری و ساده انجام می دهند، کارایی بیشتری خواهند داشت. با این حال، او همچنین پیش بینی کرد که این نوع کار، ذهن و روح کارگر را فلج خواهد کرد. دیدگاه اسمیت و دیگر اقتصاددانان کلاسیک، انسان را به موجودی ذاتاً تنبل و خودخواه تقلیل داد که تنها با انگیزه های بیرونی (پول یا ترس از مجازات) به کار وا داشته می شود.

شوارتز استدلال می کند که این ایده های غلط، با گذشت زمان و به دلیل «قضیه خود-تعیین کننده» (Self-fulfilling prophecy) تبدیل به واقعیت شده اند. بدین معنا که وقتی مدیران و سازمان ها باور کنند که کارکنان فقط برای پول کار می کنند، سیستم های کاری را به گونه ای طراحی می کنند که تنها بر مشوق های مادی و کنترل سخت گیرانه تمرکز دارد. این سیستم ها به نوبه خود، انگیزه های درونی کارکنان را از بین می برند و آن ها را به سمت رفتارهایی سوق می دهند که تصور اولیه را تأیید می کند. به این ترتیب، باورهای غلط درباره ماهیت انسان در محیط کار، نه تنها به ناکارآمدی منجر می شود، بلکه روح و معنا را از کار می گیرد و آن را به فعالیتی ملال آور و بی هدف تبدیل می کند. این چرخه معیوب، اصلی ترین چالش محیط های کاری مدرن است.

وقتی کار خوب است: نمونه هایی از مشاغل معنادار

شوارتز در این بخش، به سراغ مثال های عملی و الهام بخش می رود تا نشان دهد که چگونه می توان در هر شغلی، حتی آنهایی که به ظاهر ساده یا پست به نظر می رسند، معنا و رضایت یافت. او این مشاغل را «کار خوب» می نامد و عواملی را که به آن منجر می شوند، بررسی می کند.

یکی از مثال های برجسته، داستان نظافتچی های بیمارستان است. بر اساس یک مطالعه، برخی از نظافتچی ها کار خود را صرفاً شستشو و ضدعفونی کردن می دانستند، در حالی که گروه دیگری همین کار را به عنوان بخشی حیاتی از فرآیند بهبود بیماران می دیدند. گروه دوم نه تنها اتاق ها را تمیز می کردند، بلکه با بیماران صحبت می کردند، به آنها روحیه می دادند و حتی گاهی مسیرهای پیچیده بیمارستان را به بازدیدکنندگان نشان می دادند. آنها شغل خود را فراتر از شرح وظایف رسمی شان تعریف کرده بودند و از آن معنا می گرفتند.

مثال دیگر، شرکت تولید موکت است که چگونه به کارکنان خود اجازه داد تا در طراحی و فرآیند تولید مشارکت کنند. یا آرایشگرانی که فراتر از کوتاه کردن مو، به روابط عمیق با مشتریان خود اهمیت می دادند و آنها را به عنوان مشاوران زیبایی و حتی روانشناسانی غیررسمی می دیدند.

عواملی که شوارتز به عنوان مولفه های کار خوب معرفی می کند عبارتند از:

  • استقلال و اختیار: امکان تصمیم گیری در مورد نحوه انجام کار.
  • مسئولیت پذیری: پذیرش پیامدهای کار و حس مالکیت نسبت به آن.
  • مشارکت اجتماعی و ارتباط: احساس اینکه کار به جامعه یا دیگران کمک می کند.
  • تنوع و چالش: وجود فرصت هایی برای یادگیری و رشد.
  • بازخورد: درک تأثیر کار خود بر دیگران.

شوارتز این فرآیند را از «دور باطل» (چرخه کسالت و بی معنایی) به «دور مطلوب» (چرخه انگیزه و رضایت) تشبیه می کند. وقتی کار به گونه ای طراحی شود که این عوامل را در بر گیرد، افراد نه تنها کارایی بیشتری پیدا می کنند، بلکه از نظر روانی نیز شکوفا می شوند و رضایت عمیق تری از زندگی خود به دست می آورند.

چگونه کار خوب بد می شود: مقررات و مشوق ها در مقابل شرافتمندی

اگر کار ذاتاً می تواند منبع معنا و رضایت باشد، پس چرا بسیاری از مشاغل به تجربه ای تلخ و خسته کننده تبدیل می شوند؟ شوارتز در این فصل به این سوال پاسخ می دهد و نشان می دهد که چگونه ساختارهای سازمانی، مقررات سخت گیرانه، پاداش های صرفاً مادی و نظارت بیش از حد می توانند انگیزه درونی افراد را از بین ببرند و کار خوب را به کار بد تبدیل کنند.

تمرکز وسواس گونه بر «کارایی» و «سودآوری» اغلب منجر به فرآیندهای کاری می شود که خلاقیت، استقلال و مسئولیت پذیری را از کارکنان سلب می کند. وقتی هر مرحله از کار با جزئیات دقیق و بدون هیچ انعطافی برنامه ریزی شود، یا وقتی پاداش ها صرفاً بر اساس معیارهای کمی و مادی تعیین شوند، کارکنان احساس می کنند که ربات هایی هستند که فقط باید دستورالعمل ها را دنبال کنند، نه انسان هایی با قابلیت تفکر و ابتکار. این نوع مدیریت، به جای تقویت شرافتمندی و تعهد درونی، به افراد می آموزد که تنها کاری را انجام دهند که برای آن پاداش می گیرند یا از تنبیه در امان می مانند.

برای مثال، او به سیستم آموزش عمومی آمریکا اشاره می کند که چگونه با تمرکز بر نمرات تست و استانداردهای سخت گیرانه، انگیزه درونی معلمان و دانش آموزان را از بین برده است. معلمان به جای آموزش عمیق و خلاقانه، مجبورند صرفاً برای گذراندن امتحانات تدریس کنند، و دانش آموزان نیز به جای یادگیری واقعی، فقط برای گرفتن نمره بالا درس می خوانند. در چنین محیطی، روح آموزش از بین می رود و به یک فرآیند مکانیکی تبدیل می شود.

اهمیت اعتماد و احترام به نیروی کار در اینجاست. شوارتز معتقد است که سازمان ها باید به کارکنان خود اعتماد کنند که آنها به دنبال انجام کار خوب هستند و محیطی فراهم کنند که این انگیزه درونی تقویت شود. کنترل بیش از حد و مشوق های صرفاً بیرونی، به جای تقویت، این انگیزه ها را سرکوب می کنند و نتیجه آن نیروی کاری بی انگیزه و ناراضی است که فقط برای دستمزد کار می کند و هیچ علاقه واقعی به کیفیت یا هدف کار خود ندارد.

فناوری اندیشه: تاثیر ایده ها بر ماهیت انسان

یکی از مفاهیم کلیدی و شاید پیچیده ترین ایده شوارتز در این کتاب، مفهوم «فناوری اندیشه» است. او استدلال می کند که همانند فناوری های مادی (مثل تلفن هوشمند یا MRI)، ایده ها، نظریه ها و مدل های فکری نیز نوعی «فناوری» هستند که بر نحوه درک ما از جهان و جایگاه خودمان در آن تأثیر می گذارند. این فناوری های اندیشه، نه تنها واقعیت را برای ما توصیف می کنند، بلکه آن را شکل می دهند و بر آن تأثیر می گذارند.

به عنوان مثال، نظریه های اقتصاد نئوکلاسیک که انسان را موجودی کاملاً منطقی و خودخواه با هدف حداکثرسازی سود می دانند، یک فناوری اندیشه هستند. وقتی این ایده فراگیر می شود و توسط مدیران و سیاست گذاران پذیرفته می شود، آنها سیستم های کاری، پاداش ها و ساختارهای سازمانی را بر اساس این فرض طراحی می کنند. در نتیجه، کارکنان نیز به مرور زمان شروع به رفتار بر اساس این مفروضات می کنند. آنها یاد می گیرند که تنها به دنبال منافع شخصی باشند، از زیر کار در بروند مگر اینکه کنترل شوند، و فقط برای پول کار کنند. به این ترتیب، ایده ها (فناوری اندیشه) برداشت ما از «ذات انسان» را شکل می دهند و این برداشت به نوبه خود، طراحی محیط های کاری و انتظارات ما از کارگران را تحت تأثیر قرار می دهد.

شوارتز تأکید می کند که این چرخه معیوب قابل تغییر است. اگر ما ایده های متفاوتی درباره ماهیت انسان داشته باشیم – مثلاً اینکه انسان ذاتاً به دنبال معنا، همکاری و شکوفایی است – می توانیم سیستم هایی را طراحی کنیم که این ویژگی ها را تقویت کند و به نوبه خود، «ذات انسان» را به سمت آنچه مطلوب تر است، سوق دهد. بنابراین، این فصل از کتاب یک فراخوان است برای بازاندیشی در مورد مفاهیم و نظریاتی که زیربنای تصمیمات ما در حوزه کار و زندگی اجتماعی هستند.

آینده کار: طراحی ذات انسان

در آخرین فصل اصلی کتاب، بری شوارتز به سمت آینده نگری حرکت می کند و پیشنهادهایی عملی برای بازطراحی محیط کار ارائه می دهد تا انگیزه های درونی تقویت شوند و کار به منبعی از معنا و رضایت تبدیل شود. او معتقد است که با تغییر دیدگاه هایمان نسبت به کار و ماهیت انسان، می توانیم محیط هایی را ایجاد کنیم که نه تنها بهره ورتر، بلکه انسانی تر و الهام بخش تر باشند.

شوارتز بر اهمیت ایجاد فرصت برای خودمختاری، پیچیدگی، خلاقیت و ارتباط در طراحی شغل تأکید می کند. این چهار عنصر، ستون های اصلی یک «کار خوب» هستند که به کارکنان اجازه می دهند تا کنترل بیشتری بر کار خود داشته باشند، با چالش های جدید روبه رو شوند، ایده های نو ارائه دهند و با دیگران ارتباط معنادار برقرار کنند. وقتی افراد احساس کنند که کارشان ارزشمند است و تأثیر مثبتی بر جهان می گذارد، انگیزه درونی آنها شکوفا می شود و دیگر نیازی به مشوق های بیرونی نخواهد بود.

او با قاطعیت خواستار تغییر پارادایم از کار به عنوان رنج و اجبار به کار به عنوان منبع رضایت و شکوفایی است. این تغییر نه تنها به نفع کارکنان است، بلکه به نفع سازمان ها و کل جامعه نیز خواهد بود. سازمانی که کارکنانی با انگیزه درونی، خلاق و متعهد دارد، در نهایت به موفقیت های بزرگ تری دست خواهد یافت. در این دیدگاه، طراحی شغل و فرهنگ سازمانی، دیگر فقط ابزاری برای به حداکثر رساندن سود نیست، بلکه به معنای واقعی کلمه، به «طراحی ذات انسان» تبدیل می شود؛ فرآیندی که به انسان ها امکان می دهد تا بهترین نسخه از خودشان را در محیط کار به نمایش بگذارند و به معنای واقعی کلمه، «چرا کار می کنیم؟» را با معنا پاسخ دهند.

جملات برگزیده و تأثیرگذار از کتاب

دیدگاه های اقتصاددانان و فلاسفه سیاسی، هم وقتی که حق با آن هاست و هم وقتی نیست، قوی تر از آن است که همه تصور می کنند. درحقیقت، جهان با چیزی بیش از این اداره نمی شود. افراد اجرایی، که خود را از هرگونه تأثیرپذیریِ روشنفکرانه مبرا می دانند، معمولاً برده اقتصاددانی منسوخ شده هستند.

این در ذات هر انسانی است که تا آن جا که می تواند راحت زندگی کند؛ و اگر دستمزد او برای انجام وظایف سبک و سنگین یکسان باشد، کارها را تا حدی که مسئولان متوجه نشوند با شلختگی و بی دقتی تمام انجام دهد.

استقلال را می توان با برنامه ریزی مناسب برای افرادی که آن کار را انجام می دهند ایجاد کرد. و احتمالاً مهم تر از همه اینکه، با پیوند این مشاغل با رفاه اشخاص، می توان به کار معنا بخشید.

هنگامی که در مورد تأثیرات نوین علم فکر می کنیم، فناوری تلفن های هوشمند و ام. آر. آی -فناوری اشیا- چیزی است که به فکر اکثر ما خطور می کند. اما علم، علاوه بر خلق اشیا، مفاهیم را نیز خلق می کند که عبارت است از راه های درک جهان و جایگاه ما در آن، که تأثیر عظیمی در شیوه تفکر و عملکرد ما دارد.

نتیجه گیری: بازاندیشی در مفهوم کار

در پایان کتاب «چرا کار می کنیم؟»، بری شوارتز با قدرت پیام اصلی خود را به مخاطب منتقل می کند: کار می تواند چیزی فراتر از یک اجبار اقتصادی و منبعی برای درآمد باشد. در حقیقت، کار این پتانسیل را دارد که به یکی از اصلی ترین منابع معنا، هدف و رضایت در زندگی انسان تبدیل شود. شوارتز با نقد دیدگاه های سنتی که انسان را موجودی صرفاً با انگیزه مادی می پندارند، نشان می دهد که چگونه این مفروضات اشتباه، به طراحی سیستم های کاری غیرانسانی و بی انگیزه منجر شده اند.

تأثیر این کتاب بر خواننده می تواند عمیق و تحول آفرین باشد. با مطالعه این اثر، افراد شاغل تشویق می شوند تا در نگرش خود به کار بازنگری کنند؛ به جای تمرکز صرف بر پاداش های بیرونی، به دنبال یافتن استقلال، چالش، یادگیری و مشارکت اجتماعی در شغل خود باشند. برای مدیران و رهبران سازمان ها نیز، این کتاب یک نقشه راه ارزشمند برای ایجاد محیط های کاری است که نه تنها بهره وری را افزایش می دهد، بلکه به شکوفایی و رضایت کارکنان نیز کمک می کند.

بینش های ارائه شده در «چرا کار می کنیم؟» کاربرد گسترده ای در زندگی فردی و محیط های کاری دارد. با درک اینکه چگونه ایده ها می توانند ذات انسان را شکل دهند و چگونه طراحی درست شغل می تواند انگیزه های درونی را تقویت کند، می توانیم گام های مؤثری برای ساخت آینده ای برداریم که در آن کار، دیگر بار سنگین نیست، بلکه راهی برای تحقق خود و ایجاد تأثیر مثبت در جهان است. این کتاب دعوتی است به تغییر دیدگاه و ساختن محیط هایی انسانی تر و کارآمدتر که در آن، هر فردی بتواند معنای واقعی پاسخ به سوال «چرا کار می کنیم؟» را تجربه کند.

کتاب های مرتبط و پیشنهادی

اگر از مطالعه خلاصه کتاب «چرا کار می کنیم؟» لذت بردید و علاقه مند به کاوش عمیق تر در مفاهیم روانشناسی کار، انگیزه و انتخاب هستید، مطالعه کتاب های زیر به شما پیشنهاد می شود:

  1. «پارادوکس انتخاب: آنگاه که آزادی انتخاب، اضطراب می آورد» اثر بری شوارتز: این کتاب دیگر اثر مهم شوارتز است که به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه گزینه های بیش از حد، به جای افزایش آزادی و رضایت، می تواند منجر به اضطراب، پشیمانی و کاهش شادی شود. این کتاب مکملی عالی برای درک عمیق تر نظریات شوارتز در مورد ماهیت انتخاب و تأثیر آن بر زندگی انسان است.
  2. «کشف معنا در کار» نوشته دنیس ریورز: این کتاب به افراد کمک می کند تا معنای عمیق تری در شغل خود بیابند و ارتباط بین کار و زندگی شخصی را درک کنند.
  3. «انگیزه» نوشته دنیل پینک: پینک در این کتاب با استفاده از تحقیقات علمی، نشان می دهد که چگونه شرکت ها و سازمان ها می توانند با تمرکز بر خودمختاری، تسلط و هدف، انگیزه های درونی کارکنان را تقویت کنند. این کتاب دیدگاهی مکمل به نظریات شوارتز ارائه می دهد.
  4. «ذهن آگاهی در کار» اثر مایکل چاسکو و ریچارد بویسز: این کتاب به اهمیت حضور ذهن و آگاهی در محیط کار می پردازد و راهکارهایی برای افزایش تمرکز، کاهش استرس و بهبود عملکرد ارائه می دهد.
  5. «فلسفه کار» نوشته مارتین هیرش: برای کسانی که به ابعاد فلسفی کار و تاریخچه تفکر در مورد آن علاقه مند هستند، این کتاب می تواند دیدگاهی جامع ارائه دهد.