چراغ
-
عمومی
چراغ خانه آقاسید موسی – ایران تودی
مردم گمشده ، قلب ها پراکنده هستند ، خاطرات زنده و آرزوها زنده هستند. جدایی عجیب نیست ، اما برخی نمی خواهند بروند. می دانستم که پروین سالهاست وضعیت خوبی ندارد. بدنش نمی تواند همه درد و اندوه روحش را تحمل کند ، اما من نمی خواستم به غیبت او در غیاب استاد موسی فکر کنم. وقتی امام موسی آمد ، باید بشنود که بسیاری رفته اند. در غیاب عزیزان ، خلأ با زن و شوهر دردناک تر می شود. ای کاش بچه ها به اخبار فکر نمی کردند. اما نتوانستم کاری را که می خواستم انجام دهم. در سالهای آشنایی با امام موسی صدر ، پروین خانم نامی مشهور و نامرئی بود. نام او در خاطرات خانواده و دوستان بود ، اما خاطرات غیرقابل تصور ، ویژه. امام درباره او شعری داشت و خاطراتی از احترام متقابل. بچه ها در مورد نقش ، همراهی و مدیریت صحبت کردند ، اما در نهایت همه چیز بسته شد. تنها اثر موجود توسط حبیبه جعفریان در کتاب “هفت داستان شخصی از زندگی سید موسی صدر” نوشته شده است. تا آن زمان تصور می شد که پروین زنی است که به آشپزخانه محدود شده و از خانه و بچه ها مراقبت می کند. …