خاطراتی از روزهای رحلت امام خمینی
غیبت امام خمینی (ع) برای همه ملل آزاد جهان یک واقعه تلخ و دردناک است و از این نظر ، همانطور که مولوی گفت ، نگاهی کوتاه به خاطراتم از لحظه وفات امام رضا می اندازم.
من دهانی به اندازه آسمان می خواهم
به شدت صحبت می کنند
در زمان وفات امام ، مسئولیت دفتر ایرنا در دمشق را بر عهده داشتم و مکالمات تلفنی دفتر ایرنا قطع شد زیرا کانال خبری ایرنا که در آن دفتر مستقر است ، هر از گاهی آخرین وضعیت جسمی امام را پخش می کرد. این نمی تواند باشد
هر روز صدها تماس تلفنی از مناطق مختلف سوریه و حومه دیرالزور ، حلب ، لاذقیه ، بنییه ، ادلب و دمشق دریافت می شد و از تماس گیرندگان می پرسید که امام چگونه رفتار می کند. آنها آن را گرفتند.
حوالی ساعت 9 شب سیزدهم خرداد 68 احساس کردیم که وضعیت امام خمینی بدتر شده است و پزشکان به دلیل کاهش گزارشات از تهران امید خود را از دست داده اند. مسئولان نهادهای مختلف جمهوری اسلامی ایران مانند شورای فرهنگی ، هواپیمایی جمهوری اسلامی ، مدارس ایرانی و مقام معظم رهبری در این سفارتخانه جمع شدند تا نظرات خود را درباره وضعیت جسمی امام بیان کنند.
نگرانی اصلی درباره آینده کشور پس از درگذشت امام این بود که عراق ، ایالات متحده یا رژیم صهیونیستی از خلاء ایجاد شده در اثر مرگ امام برای آزار و اذیت جمهوری اسلامی استفاده کردند. ما نگران بودیم ، شب را سپری کردیم و صبح خبر درگذشت امام را شنیدیم و به سفارت جمهوری اسلامی در اتوبان المزه در دمشق پیوستیم.
صبح روزانه هزاران نفر از افراد ملیت مختلف وارد سفارت می شوند و تسلیت خود را به سفیر و کارکنان سفارت ایران تسلیت می گویند. حوالی ساعت 4 بعد از ظهر ، من دیدم برخی از جوانان سوری در حال حمل چیزی مانند تابوت بر روی شانه های خود و در حال حرکت به سمت سفارت هستند ، زیرا کل بزرگراه توسط پلیس سوریه بسته شده بود.
هنگامی که از آنها سؤال شد ، کشف شد که پیرترین سوری که در روستایی در نزدیکی شهر حلب ساکن بود ، داخل تابوت بود. این 104 ساله به محض شنیدن خبر درگذشت امام خمینی گریه کرد و از نوه هایش خواست تا او را به سفارت جمهوری اسلامی ببرند تا در مراسم خاکسپاری شرکت کند.
نوه های پیرمرد می گویند که پدربزرگش حدود 30 سال است که روستا را ترک نکرده است و این اولین بار است که وی برای مدت طولانی در دمشق بوده است. در همان روز ، جوانی از یکی از کشورهای عربی در شمال آفریقا که به دلیل تبدیل وی به تشیع و تحت تعقیب بودن از سوی سرویس های امنیتی تحت پیگرد قرار گرفته بود و به سوریه گریخته بود ، نزد من آمد. وی توضیح داد که او سختی های بسیاری را تحمل کرده و به دلیل عشق به اهل بیت مورد سرکوب سلفی ها و سرویس های امنیتی قرار گرفته است. زیارت روزانه مقبره حضرت زینب “س” راهنما
در چند ساعتی که این جوان زندگی دردناک خود را توصیف کرد ، هنگامی که امام خمینی او را “رضا” نامید ، اشک از چشمانش جاری شد.
وقتی او را راحت کرد و از او خواست که زیاد گریه نکند ، این شعر عربی را تکرار کرد:
“لولا الدموء و فیفاضان للقتاء الارض والدعاء الحراء الارض الکباد” (اگر این اشک ها نبود ، سوزاندن مشعلها روی زمین نعمت و وداع خواهد بود).
این جوان می خواست که ما به او فرصتی برای رفتن به ایران بدهیم ، زیرا تمایل به رفتن به حوزه های علمیه در گم و شرکت در یک برنامه کلاس به گم آمد. در روز درگذشت امام خمینی ، رئیس جمهور فقید سوریه حافظ اسد برای تسلیت تسلیت خود به سفارت ایران در دمشق آمد.
مرحوم حافظ اسد گفت که دو وضعیت متضاد “غم و خوشبختی” در شب گذشته و امروز روی او بوده است.
وی در غیاب رهبر بزرگ و بنیانگذار جمهوری اسلامی ، توانست تعادل قدرت را با یک انقلاب به نفع سوریه تغییر دهد و خوشحال کننده است که مجلس خبرگان به زودی آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبر انقلاب انتخاب کردند. عاقلانه و دقیق است
طی یک هفته ، صدها هزار نفر از مردم سوریه از سراسر کشور ، فارغ از دین ، مسیحیان از جمله دروزی ، علویان و سنی ها برای عزاداری به سفارت جمهوری اسلامی آمدند. رضا امام خمینی (ره) در بین میلیون ها انسان آزاد در سراسر جهان رواج داشت.