آقای رئیسی آسوده بخواب که جبهه پایداری بیدار است/ تقدیم به محمد مهاجری
خیلی ها شروع کرده اند در فضای مجازی و حقیقی این موضوع را دست انداختن و این که: اگر این طور باشد که مدعیان می گویند با این اوضاع تورم ایشان کلا نباید بخوابد. حتی بعضی ها به اضافه وزن ایشان اشاره کرده اند و گفته اند نه تنها تورم به جسم ایشان صدمه ای وارد نکرده بلکه ظاهر ایشان گواهی است بر خوشنودی ایشان.
مشکل کجاست؟ گیرم آقای رئیسی از خور و خواب افتاده باشد و بیست و چهار ساعت برای این خلق بی پناه غم و غصه بخورد، گره ای از کار فروبسته این مردم گشوده می شود؟ قطعا مردم وقتی ببینند رئیس جمهورشان به فکر ایشان است و از شدت همدردی با مردم زار و نزار شده است، احساس بهتری خواهند داشت و مصیبت هایشان را راحت تر تحمل می کنند اما وقتی ببینند این همدردی باری از روی دوش آن ها برنخواهد داشت پس از مدتی حالشان از هرچه همدردی بهم می خورد. آن وقت است که ترجیح می دهند رئیس جمهوری داشته باشند که از بیست و چهار ساعت بیست ساعتش را بخوابد اما با اندکی خرد و تدبیر مصائبشان را کاهش دهد. رئیس جمهوری که به جای یک وعده غذا روزی ده وعده بهترین اطعمه و اشربه را نوش جان بفرماید و در عوض زندگی را برای آن ها آسان تر کند.
آقای رئیسی!
باور بفرمایید کسی با کم و زیاد خوابیدن شما مشکلی ندارد. هم چنین با لاغری و چاقی شما. مشکل در جای دیگری است. شما به اندازه کافی بخوابید اما به جای سپردن زمام اقتصاد رو به ویرانی این سرزمین به نوابغی که فکر می کنند با یک میلیون تومان می توان شغل ایجاد کرد این پست را به آدم حسابی ها بسپارید. شما هم مثل خیلی ها آخر هفته خوبی را سپری کنید اما فرهنگ مملکت را به دست کسی ندهید که فکر می کند با تزریق چهارصد جوان حزب اللهی می توان ریشه ناهنجاری های فرهنگی را خشکاند. شما هم مثل خیلی از روسای جمهور دیگر کشورها خوب بخورید و خوب بپوشید و بگذارید مردمتان به یک رئیس جمهور خوش پوش و خوش تیپ افتخار کنند اما جان هر که را دوست دارید سرنوشت بچه های مردم را به وزیری نسپارید که سخن گفتنش جز ادخال سرور فی قلب مومن حاصل دیگری ندارد.
آقای رئیسی!
باور بفرمایید دوره این غمخواری ها دیگر گذشته است. دیگر کسی تره هم برای این حرف ها خرد نمی کند. مردم وقتی برای این نحوه غمخواری ها اهمیت قائل می شوند که منجر به گشایشی شود وگرنه خیلی ها هستند که دلشان برای این مردم کباب است. شما امروز دچار بی خوابی شده اید اما ما همان وقت ها که شنیدیم قرار است سکان این کشتی طوفان زده را به دست شما بسپارند دچار بی خوابی شدیم. همان شش سال پیش که عزمتان را جزم کرده بودید برای فتح پاستور ما بی خواب شدیم. همه سعی و همتمان را هم به کار گرفتیم که شما نیایید. اما بالاخره هر جور که بود تشریف آوردید. بدجوری هم تشریف آوردید. ما با شما که خصومت شخصی نداشتیم. هنوز هم نداریم. اما از آن چه قرار بود بر سر این سرزمین بیاید می ترسیدیم. گذشت زمان هم معلوم کرد که ترسمان بی دلیل نبوده. واقعا این کابینه را خودتان قبول دارید؟ جدی می پرسم: ته دلتان این کابینه را قبول دارید؟ واقعا فکر می کنید از دست این ها کاری برمی آید؟ من فکر می کنم این بی خوابی ها و کم خوابی ها بیش تر به این کابینه مربوط می شود تا تورم. خودتان هم خوب می دانید با این جماعت روز بروز اوضاع بدتر و بدتر خواهد شد. از سخن گویتان گرفته تا بقیه کابینه جز آن که باری بر بار شما بیفزایند به هیچ کار دیگری نمی آیند. فرمود:چون که صد آمد نود هم پیش ماست. کافی است یکی از این بزرگواران به هر کابینه ای ورود کند تا با خودش تورم و بی برنامگی و لجام گسیختگی و افسردگی جمعی را به دنبال بیاورد.
آقای رئیسی!
قریب به یکسال است که دولت شما را وارد جنگی کرده اند که معلوم نیست کی قرار است پایان بیابد. در و دیوار شهرهای ایران پُر شده است از تذکر به بی حجابان. سر تیتر تمام خبرهای مملکت موضوع حجاب است. روزی نیست که کسب و کاری را به بهانه بی حجابی تعطیل نکنند. الان هم این طور که باد می آید و شاخه می جنبد سخت در تکاپوی اند تا حماسه سال گذشته را تکرار کنند و خب کاملا پیداست که این جماعت در فضای بحرانی و امنیتی خوب می توانند ناکارآمدی شان را پنهان کنند. چرا خرج خودتان را از این جماعت سوا نمی کنید؟ چرا نمی گویید تصورتان از کار اجرایی اشتباه بوده و برخلاف تصور ابتدایی شما از مملکتداری سر و سامان بخشیدن به سیاست داخلی و خارجی بسیار کار دشواری است؟
مخلص کلام:با این دست فرمان که شما و دولت حضرتعالی پیش می رود سال دیگر بدتر از امسال خواهد بود و سال بعدش به مراتب بدتر از سال های پیش. نه پیش گویم و نه علم اقتصاد خوانده ام اما می بینم چه کسانی و با چه میزان بهره هوشی زمام مراد به دستشان افتاده است. این حرف ها هم هیچ حاصلی ندارد جز دردسر برای خودم و دوستانم. با این حال چه می توان کرد:
زان پیش که دست و پا فروبندد مرگ
آخِر کم از آن که دست و پایی بزنی
۵۷۵۷