حوادث

۳۳ سال است‌ در قرنطینه‌ خانگی‌ هستم

آفتاب نیوز:

چندین سال از آغاز جنگ می گذرد و هر روز صدای انفجارها در مرز کشور از دور شنیده می شود و سردشت بارها و بارها در حملات هوایی قرار گرفته است. با این حال ، این حمله یکی از وحشیانه ترین و غیر انسانی ترین اقدامات نظامی رژیم بعثی در جنگ بود.

بمباران شیمیایی صدام با سردشت با حمایت برخی از کشورهای غربی بسیاری از خانواده ها از جمله خانواده خانم شافعی را نگران کرده است. در تاریخ 29 ژوئیه ، روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی و در سالگرد بمباران شیمیایی تلخ سردشت با یکی از دختران وی صحبت کردیم که شاهد نزدیک این واقعه بود و اکنون نه تنها جانباز شیمیایی 70 درصد است. او در همان روز کشته شد و دو دختر دیگر وی 60 و 40 درصد قربانی جنگ شیمیایی هستند.

من 33 سال است که تحت قرنطینه خانه ام

ما هنوز روی عواقب کار می کنیم

من به خانم شافعی می گویم که دیروز سالگرد بمباران شیمیایی سردشت بود. یادآوری آن روز و وقایع آن برای شما دشوار نیست و او می گوید: “خدا می بیند اشک من هر سال چند روز جاری می شود ، چند روز پس از 27 ژوئیه.” من یک مادر 27 ساله بودم و سه دختر داشتم. برای لحظه ای تصور کنید که به دنیای کارلی Earl منتقل شده اید. هر ساله خاطرات آن روز را به خاطر می آورم ، 100 سال سن دارم. آیا می توانم خاطرات آن روز را به خاطر بسپارم؟ کمتر از یک ساعت بعد ، آب خوبی از گلو و فرزندانم بیرون آمد. از آن روز تا به امروز ، با کمی سرما ، آنقدر درد و رنج کشیدیم که نمی توان توصیف کرد. ما شب ها خوب نمی خوابیم و صبح ها مشکلات جسمی و روحی زیادی داریم. “آن روز بدترین کابوس زندگی ما بود و دیگر پایان ندارد.”

به جای اینکه به کوه های مرتفع برویم ، به زیرزمین رفتیم!

ساکنان سردشت می گویند در آن روزها شایعاتی مبنی بر اینکه رژیم صدام ممکن است با استفاده از سلاح های شیمیایی حمله کند ، اما هیچ کس توجه نکرد و هیچ کس اعتقاد نداشت که افراد بی گناه در معرض چنین حمله ناجوانمردانه ای قرار گیرند. خانم شافعی گفت: “این دقیقاً اتفاقی است که افتاده است. حدود ساعت 5 شب شب ناگهان صدای جت های جنگنده شنیده شد. مردم می ترسیدند و بچه ها شروع به گریه می کردند ، اما هواپیماها قبل از اینکه هرکسی بتواند کاری انجام دهد ، بمب ها را فرو ریخت. سپس صدای چندین بمب در فضا منفجر شد و پنجره خانه ها را خرد کرد. وقتی بمب سقوط کرد همه وحشت کردند. مردم سردشت به بمب گذاری های عادی عادت داشتند ، اما هیچ کس انتظار حمله شیمیایی را نداشت. مثل همیشه ، همه مردم برای ایمن نگه داشتن سرپناه به انبارها می روند. پیش از این ، بروشورهایی که از طرف دولت توزیع شده بود ، می گفتند اگر یک حمله شیمیایی وجود داشته باشد ، به کوهستان می رویم ، اما نمی توانیم کاری ترسناک انجام دهیم. بنابراین همه ما به زیرزمین پناه بردیم! اما این کاملاً اشتباه بود. بنزین خردل ، که از هوا سنگین تر است ، به سمت پایین حرکت می کند ، بنابراین بنزین زیادی در زیر زمین جمع می شود. بعد از خوردن گاز خردل ، حداقل دخترانم و من سرفه کردیم ، چشم و پوست ما شروع به سوزش کرد ، چشمانمان ابری شد. من به دنبال راهی برای کمک یا نجات آنها در آن لحظه های دردناک بودم. “من صورت آنها را در زیرزمین با کمی آب شستم ، اما خیلی دیر شده بود و گاز خردل روی آنها تأثیر گذاشت. اگرچه این چشمه ها آبیاری می کنند ، اما برای آنها شگفتی هایی ایجاد می کند و از کور شدن آنها جلوگیری می کند.”

من درونم می سوختم ، اما نمی توانستم بچه هایم را گریه کنم

عوارض جانبی گاز خردل معمولاً بعد از حدود دو ساعت ظاهر می شود و بدتر می شود. یک جانباز 70 درصد شیمیایی گفت: “پس از این واقعه ، شوهرم بلافاصله ما را دنبال کرد و ما را به خانه برد.” بعد از 2 ساعت نتوانستم چشمانم را باز کنم. انگار چشمانم از درون می سوخت. دخترانم دردهای زیادی و گریه داشتند. وضعیت ناهید بدترین بود. او آنقدر کوچک بود که نمی دانست چه اتفاقی می افتد و فقط گریه می کرد. حالم خوب نبود اما نمی توانستم گریه کنم. به یاد می آورم که تاول های بزرگ و دردناک به سرعت روی پوست شکل گرفته و تنفس و حالت تهوع را دشوار می کند. “ما آنها را به یک بیمارستان در تبریز بردیم ، اما بیمارستان خیلی شلوغ و مناسب نبود.”

دختر 2 ساله من در مراحل اولیه درمان کشته شد

28 ژوئیه 1987 هرگز از ذهن مردم سردشت پاک نمی شود. بعدازظهر امروز چهار بمب شیمیایی که هر کدام حاوی 250 کیلو گرم خردل گوگرد هستند ، در منطقه پرجمعیت شهر با 12000 نفر جمعیت به زمین نشستند. در همین زمان ، بیش از 8000 نفر در معرض گاز خردل قرار داشتند. در نخستین ساعات پس از حمله بیست نفر کشته شدند. در روزهای بعد ، حدود 100 نفر کشته شدند. از 4500 مورد نیاز مراقبت ویژه پزشکی ، 600 نفر به تهران اعزام شدند. خانم شافعی و دخترانش نیز در این گروه قرار داشتند. وی در مورد معالجه خود و دخترانش گفت: “من نمی توانم به شما بگویم که وقتی شنلا را شنیدم که گریه می کرد و گریه می کرد ، چه حسی داشتم.” من روی تخت کنار او دراز کشیدم ، نتوانستم او را ببینم ، فقط شنیدم که او گریه می کند و او نمی تواند به من کمک کند. آیا می توانید تصور کنید که مادر در این زمان چگونه است؟ “چهار روز بعد ، من و دو دخترم در بیمارستان بستری شدیم ، اما هر بار که از ناهید می شنیدم ، شوهرم از جواب دادن اجتناب کرد. بعداً ، فهمیدم که او در روزهای اول درمان کشته شده است.”

برخی از اطرافیان ما فکر می کردند که این ماده شیمیایی مسری است

وی گفت: “در آن روزها ، شهلا و شبنم از مدرسه فرار می کردند و نمی توانستند با سایر دوستان بازی کنند ، زیرا وقتی بچه ها می دیدند که شهلا و شبنم شیمیایی هستند ، فاصله گرفتند و تصور کردند که این یک بیماری مسری است تا اوضاع را بدتر کند ، بعضی از والدین نظریات مشابهی دارند. دخترانم متاهل هستند و فرزندان دارند. “من اعتقاد ندارم كه خداوند به من قدرت داد تا آنها را زنده كنم.”

این روزها من در یک خانه تنها هستم

خانم شافعی به دلیل شرایط فعلی وی ، به ویژه مشکلات کرونا و مشکلات ریه ، قادر به دیدن همه ، حتی فرزندانش نیست و از پیاده روی خودداری می کند و می گوید: “دختران من و من قبل از آمدن به کرونا خیلی قدم زدیم ، خیلی کم. اگر مردم ماه ها در قرنطینه بودند دختران من و من.” ما از سال 66 تحت قرنطینه های خانگی بوده ایم ، اما از زمانی که به کرونا آمدم ، تنها خانه خود را برای دیدن شیمی درمانی و پزشک ترک کرده ام و بقیه وقت در خانه مانده ام. وی گفت: “من قبل از کرونا یک پرستار داشتم ، اما به او گفتم که پس از بیماری دیگر برنگردد زیرا می ترسیدم او به جایی دیگر برود و حامل ویروس شود.”

2 سرطان ، مشکلات بینایی ، ریه ، معده ، عصب و …

برخی فکر می کنند تنها مشکلی که قربانیان جنگ شیمیایی می شوند ، با یک نفس ساده در حال مرگ هستند ، اما این کمترین درد برای جانبازان جنگ است. خانم شافعی گفت: “تأثیر بمباران شیمیایی سردشت در سالهای اخیر افزایش یافته است.” اکنون یکی از چشمه های من کاملاً کور است. من 10 سال پیش به سرطان رحم مبتلا شدم و سال گذشته به سرطان پستان مبتلا شدم. من از سال 1992 تحت شیمی درمانی قرار گرفته ام. افراد عادی با 5 جلسه درمان تحت درمان قرار می گیرند ، اما من در 12 جلسه شیمی درمانی شیمی درمانی دریافت کردم. جمعه گذشته به جلسه شیمی درمانی رفتم و حالم خوب نیست. چند وقت پیش از پزشک خودم که یکی از بهترین جراحان کشور است ، پرسیدم که اگر به آنچه شما گفتید توجه کردم؟ من ورزش کردم ، مرتباً قدم می زدم ، رژیم خود را دنبال کردم و … اما چرا با این بیماری ها مبارزه می کنم؟ وی این نکته را روشن کرد که تمام عوارض جانبی که در طول این سالها تجربه کرده اید مربوط به مواد شیمیایی شما است. من دو عمل بزرگ روی ریه هایم انجام دادم. همچنین باید بگویم که اثرات شیمیایی فقط یک مشکل ریه نیست. تقریباً همه قربانیان جنگ شیمیایی مشکلات روحی و جسمی دارند و قادر به انجام فعالیتهای روزمره خود نیستند. من چندین بار عمل جراحی چشم انجام داده ام و حتی پیوند قرنیه نیز انجام داده ام ، اما هنوز بینایی خوبی ندارم. وضعیت من روز به روز بدتر می شود. من هم مشکل معده دارم. “البته هرچه بدن شما پیرتر شود ضعیف تر می شود ، این عوارض دردناکتر می شوند.”

دادگاه لاهه حق را به ما داد ، اما ایالات متحده این کار را کرد

در سال 1990 ، خانم شافعی و چند جانباز جنگ شیمیایی برای معرفی و پشتیبانی سایر جانبازان به لاهه سفر کردند. یک جانباز جنگ شیمیایی 70 درصد گفت: “من از سردشت در سردشت بودم. جانبازان دیگری از کرمانشاه ، شیراز و تهران بودند. عاملان بمباران سردشت باید محاکمه شوند.” همه ساله گروهی از جانبازان شیمیایی جنگ به خارج از کشور سفر می کنند تا کنفرانس بزرگی را در سازمان منع سلاح های شیمیایی برگزار کنند. ما در لاهه پرداخت شدیم و حتی لزوم پرداخت غرامت را تأیید کردیم ، اما می دانید که آنها به همان اندازه مناسب هستند. این داستان نادیده گرفته شد و پس از آن هیچ خبری نبود. “سپس من قاضی را به یاد می آورم که می گوید حقیقت با شما و ایالات متحده در آلمان و غیره بوده است.

زنان شیمیایی بیش از مردان به حمایت بیشتری نیاز دارند

داستان زندگی خانم شافعی داستان بسیاری از زنان افسرده است که از اثر حملات شیمیایی رنج می برند ، اما این روزها احساس فراموش می شوند. وی گفت: “زنان به عنوان یک زن قربانی سلاح های شیمیایی به حمایت بیشتری نسبت به مردان ، به ویژه حمایت روانی نیاز دارند.” شرایط برای زنان آسیب دیده شیمیایی آسان نیست. وضعیت برای مردان متفاوت است. آنها می خواستند به جنگ بروند و برای خطر آماده شوند ، اما ما نتوانستیم. در جامعه ایران ، یک زن مسئولیت های مهمی از قبیل مراقبت از کودکان و گرفتن تحصیلات ، آشپزی و خرید و اداره خانه به طور کلی را بر عهده دارد ، اما به عنوان یک جانباز جنگ شیمیایی ، من توان انجام بیشتر این کارها را نداشتم و درد نیز اندک نیست. “و کمتر کسی مرا درک می کند.”

یک مشکل دارویی وجود دارد

خانم شافعی در سخنان پایانی خود از برخی رسانه ها انتقاد کرد که فقط به گفتگو با جانبازان شیمیایی و صدور صدای آنها به مردم در چنین روزهایی فکر می کنند: من نیستم ، از رسانه ها ناامید نیستم ، فقط افرادی مثل من در همان روزهای 28 ژوئیه برای مصاحبه دعوت می شوند. خواندن خاطرات این روز به همان اندازه خوب است ، زیرا لازم است حداقل یک بار در سال به یاد داشته باشید آن روز و وقایع آن. با این حال ، کمک های مالی توسط بنیاد به ما بسیار اندک است و من از بنیاد خسته شده ام. اکنون نمی توانم قرص هایی را پیدا کنم که پزشکان برای من به بازار نیاز دارند ، من 10 بار در روز به بنیاد در تهران می گویم ، اما هیچ کس مسئولیتی ندارد. بیمه ما نیز بسیار ضعیف عمل می کند. یک مشکل دارویی وجود دارد. آیا مقامات نمی دانند که هر چه داروی کمتری بدهد ، مشکلات ما بیشتر می شود و بعد عصبانی می شوند؟ این مشکل ماست “امیدوارم صدای ما را بشنوید.”